برندسازی و لوگو

برندسازی و لوگو مجموعه انتظاراتی است که سهامداران از خدمات ما دارند. درونی ترین بخش هر برندسازی سازمانی ، تعهد به کسانی است که به آنها خدمت می کنید

برندسازی و لوگو مجموعه انتظاراتی است که سهامداران از خدمات ما دارند. درونی ترین بخش هر برندسازی سازمانی ، تعهد به کسانی است که به آنها خدمت می کنید؛ وعده ای که به آنها می دهید تا دائما چیزی یا کاری را درست همانطور که انتظار دارند برای آنها انجام دهید. آنچه مشتری ها از ما انتظار دارند، بر پایه و اساس چیزی است که ما از خودمان انتظار داریم. و ما از خودمان انتظار بهترین بودن داریم و هر روز در تلاش رسیدن به آن هستیم.

برند، آن کسی است که هستید، کاری است که انجام می دهید، دلیل شما برای انجام دادن آن کار، و کسی که آن کار را برایش انجام می دهید است. برند وعده شماست به مشتریان تان. نشان دهنده چیزی است که مشتریان از شرکت شما انتظار دارند.

لوگوی شرکت، بخش بصری برند است – یک راه بصری برای نشان دادن چه کسی، چه چیزی، چرا و برای چه کسی.

و حالا یک مثال:

McDonalds

با دیدن اینها به چه چیزی فکر می کنید؟ اینها چیزهایی هستند که به ذهن من می آیند:
فست فود. غذای ارزان. تا حدودی خوشمزه و قطعا ناسالم. غذای جاده ای. همبرگر و سیب زمینی سرخ کرده؛ مزه همه شان یکی است و اصلا فرق نمی کند به کدام رستوران بروید.
اگر تنها یک چیز وجود داشته باشد که برای توسعه و حفظ یک برند نقش کلیدی داشته باشد، آن یک چیز “ثبات” است. کسب و کارهایی که دائما هویت بصری و ظاهر خود را تغییر می دهند نمی تواند برندی قوی بسازند که مصرف کنندگان به راحتی تشخیص دهند.
مک دونالد یک نمونه برند قوی و قابل تشخیص است چون هم برندشان همیشه ثابت است و هم چیزی که ارائه می دهند. قطعا هیچ وقت یک آرم مک دونالد بنفش ندیده اید، به همچنین مک دونالد هرگز فیله مینیون سرو نکرده است.

 

حالا چطور می توان یک برند قوی ایجاد کرد؟

برای کسب و کارهایی که هنوز یک کمپین برندینگ شرکتی بزرگ ایجاد نکرده اند، حتی فهمیدن اینکه اصلا از کجا باید شروع کرد هم می تواند دشوار باشد. ما این موضوع را از خیلی از مشتریان مان شنیده ایم – اینکه احساس می کنند وقت، انرژی و یا منابع لازم را ندارند تا وب سایت، بازاریابی، صفحه فیس بوک و غیره خود را برند کنند.
اما هرچه قدر اینکار را به تعویق بیاندازند، بیشتر ضرر می کنند. باور کنید من خود به عینه دیده ام چطور برند یک سازمان بدون داشتن جهت درست بعد از سالها (مثلا 100 سال) از هم گسسته و آشفته می شود.

طور کلی روند برندینگ باید به ترتیب زیر باشد:

گام 1: برند خود را ارزیابی کنید

قبل از اینکه بخواهید چیزی را تعمیر کنید اول باید بدانید مشکل از کجاست. به همین دلیل بهتر است قبل از هر چیز برند سازمان خود را بررسی کنید. پیامی که برند درحال حاضر می رساند، هویت بصری، ظاهر و کارایی وب سایت و غیره مواردی هستند که باید یک نگاهی به آنها بیاندازید. نقاط قوت و ضعفی که در حال حاضر وجود دارند را ارزیابی کنید. چه چیزهایی نیاز به تغییر دارند؟ چه عناصر را می خواهید نگه دارید؟ همچنین زمان خوبی است که برند رقیبان خود را نیز بررسی کنید.

گام 2: وعده برند خود را مشخص کنید

یعنی همان چه کسی، چه چیزی، چرا و برای چه کسی
با همۀ مدیران سازمان خود (نه فقط بخش بازاریابی) جلسه بگذارید و در مورد این بحث کنید که برند شما باید نمایانگر چه چیزی باشد. ماموریت و مشتریان تان، محصولات و خدمات، وعده های تان، و غیره را مشخص کنید. بهتر است یک نفر این بحث را راهبری کند، حال آن شخص می تواند یکی از مدیران شرکت باشد و یا فردی که یک کارشناس حرفه ای برند، تا بتوانید در نهایت به پیام کلیدی برند خود برسید.

گام 3: همه را در اینکار دخیل کنید. وقتی می گویم همه، منظور همه است

در اینجا باید این پیام های کلیدی را با بقیه کارکنان شرکت در میان بگذارید. از طریق یک پرسشنامه، بفهمید که درک کارکنان در مورد شرکت واقعا چیست و فکر می کنند برند باید چه پیامی داشته باشد.

گام 4: برند خود را زنده کنید

حالا وقت آن است که تمام این اطلاعات را به یک استراتژی برند یکپارچه محدود کنید و آن را با یک لوگوی بهتر نشان دهید. شاید لازم باشد لوگوی قبلی را با یک لوگوی دیگر که بهتر پیام شرکت را منتقل می کند جایگزین کنید.
حتما موضوع لوگو را جدی بگیرید. اصلا ایده خوبی نیست که از یکی از دوستان دبیرستانتان که نقاشی اش خوب است بخواهید برایتان یک لوگو طراحی کند. آینده شرکت خود را در نظر داشته باشید چون لوگو باید از آزمون زمان سربلند بیرون بیاید و زود از مد نیفتد. با یک دفتر طراحی معتبر برای دیدن نمونه کارها هماهنگ کنید.

گام 5: از اجرای استراتژی برند یک سری دستورالعمل تهیه کنید – و در زمان لازم آنها را “اجرا” کنید.

بخش برندسازی سازمانی باید یک سری دستورالعمل در مورد چگونگی ارائه برند – از جمله رنگ و فونت لوگو و اینکه چه زمانی از لوگو در زمینه های مختلف استفاده کرد (سیاه و سفید، رنگی، پس زمینه تیره و غیره) – تهیه کند.
خیلی خیلی ضروری است که با تیم کارکنان خود کار کنید تا مطمئن شوید از دستورالعمل های برند آگاهند و از آنها پیروی می کنند. اگر تنها نیمی از تیم تان از دستورالعمل برند پیروی کند، آن ثبات لازم را نخواهید داشت. در غیر این صورت در نهایت فقط یک سری فعالیت های بازاریابی کاملا عمومی با لوگوی های قدیمی و رنگ های اشتباه خواهید داشت.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.